چهارشنبه سوری
ما سالی یک بار در کوچه مان مانور جنگی برگزار میکنیم وآن بدلیل احساس مسئولیتی است که اصغر پسر همسایه مان نسبت به ما دارد مادر این روز بزرگ شیشه های خانه را به صورت ضربدری چسب میزنیم وشب زیر تخت یا میز می خوابیم البته پارسال که مهمان داشتیم و جا برای پدرم نبود او در چهارچوب در خوابیدبله داشتم میگفتم این مانور بسیار طبیعی برگزار میشود و هر سال تعدادی مجروح میدهد که میتوان به مصفی پسر خاله مهتاب اشاره کرد که در این مانور نارنجک دست ساز اصغر در دستش منفجر شد و دو روز در بیمارستان ماند هرچه از بزرگی اصغر خان تعریف کنم کم است زیرا هنگامی که ترقه ها را روشن میکند آن را پرتاب کرده و خودش میرود که ما از صدای آن لذت ببریم و خودش فقط جرقه های آن را می بیند ناگفته نماند به خودمهم چند باری پیشنهاد داد که مادرم طبق معمول گفت کاظم شیرم را حلالت نمی کنم انگار صدای زنگ است مصطفی است وباآن زبان نیم بندش جیغ بنفشی میکشد و میگویید اصغر ترکید زنگ بزنید آمبولانس بله بلاخره خیاط هم در کوزه افتاد
از نوشته های خودم
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:بالاخره اومدی داشتم ناامید میشدم مرسی
موضوعات مرتبط:
برچسبها: